فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 6227


درباره من
پدر خوانده (senseno )    

زندگینامه مارلون براندو

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۳/۰۵ ساعت 22:36 بازدید کل: 346 بازدید امروز: 120
 

 

 

زندگینامه مارلون براندو

زندگینامه مارلون براندو

مارلون براندو» در سوم آوريل 1924 در «اُماها بنداسكا» بدنيا آمد. او سومين و آخرين فرزند «دوروتي پين باركر» و «مارلون براندو» بود. مادرش بازيگر محلي و پدرش فروشنده بود. در سال 1925، والدينش از هم جدا شدند و مادر خانواده همراه سه فرزندش به «سنتا‌آما» واقع در كاليفرنيا نقل مكان كرد ولي دو سال بعد، والدين او دوباره ازدواج كردند و همگي به استان «ايلي ئويز» واقع در شمال شيكاگو رفتند.
در سال 1940 او به پانسيون نظامي فرستاده شد كه در آنجا شروع به تمرين‌هاي نمايش كرد ولي به خاطر سرپيچي از قوانين كمي پيش از فارغ‌التحصيلي اخراج شد. در سال 1943 براندو به نيويورك نزد خواهرش رفت و دركارگاه هنرهاي دراماتيك» ثبت نام كرد كه در آن‌جا با بازيگراني مثل «هدي بلافونت» و «شيلي و نيترز» آشنا شد. اولين معلمش در آن‌جا «استلا آدلر» (Stella Adler) بود كه اهل خانواده بزرگي از روسيه بود. او شعارش اين بود كه «بازي نكنيد، خودتان باشيد». او راهنماي براندو بود و از همان چيزهايي آموخت كه امروز به آن «متد بازيگري» مي‌گويند. آنچه «استلا آدلر» به دانش‌آموزان خود ياد داد اين بود كه چگونه نيروهاي دروني خود را كشف كنند تا به كمك آن‌ها، احساسات ببيننده خود را هم بيدار كنند. براندو يك‌بار درباره آدلر نوشت:«او به من ياد داد كه طبيعي باشم و سعي نكنم حسي را كه خودم هنگام بازي، لمس نكرده‌ام، تظاهر كنم» در سال 1944 براندو اولين تجربه صحنه‌اش در نمايشي درباره حضرت مسيح بود. در طول همان سال اولين همكاري‌اش با كمپاني «برادوي» در «من مادر را به خاطر دارم» به كارگرداني « جان ون دروتن» (yonvun Droten) كه بسيار موفق از كار درآمد و تا دوسال نمايش داده شد. اين نمايش پرفروش تحسين‌هاي بسياري براي براندو در پي داشت كه يكي از تحسين‌كنندگانش «اليا كازان» (Elia Kazan) كارگردان بود. «الياكازن» توانست تهيه كننده فيلمش «اتوبوسي به نام هوس» كه «تنسي ويليامز» فيلمنامه آن را نوشته بود ‌ـ را راضي كند كه براندو براي نقش «استنلي كوالسكي» مناسب است. با بازي چشم‌گير براندو در اين نقش مشخص مي‌شد كه او در پي گونه‌اي خاص از بازيگري است و قادر است روح دردمند و مجروح را به خوبي نشان دهد. شيوه بازي براندو با راهنمايي‌هاي الياكازان خبر از ورود متد به عالم بازيگري مي‌داد. شخصيت «استنلي كوالسكي» يكي احمق‌ترين و هوس بازترين شخصيت‌هايي است كه تا به حال در سينما ديده شده است. خاطره مردي كه به آرامي به وسايل اطرافش ضربه مي‌زند و با بيان خاصش كه بين كلمات مكث مي‌كند و بي‌اختيار نام «استلا» را فرياد مي‌زند، براي هميشه جاودان شده است.

از آن بعد هاليوود به دنبال براندو بود ولي او تمام پيشنهادات را رد مي‌كرد. به جز فيلم «مردان» با كارگردان «استنلي
خلاقيت و سركشي او بر قوانين حاكم بر سينما چه روي پرده و چه خارج از آن، او را جاودانه كرد و تا كنون هيچ بازيگري نمي‌تواند ادعا كند كه مثل مارلون براندو در ارتقاي بازيگري مؤثر بوده است.

براندو در نقش شخصيت‌هاي متفاوتي بازي كرده بود و هيچ وقت پاي ثابت نوع خاصي از نقش‌ها نبود. او جرأت كرد كه در موزيكال «جوانان و عروسك‌ها» آواز بخواند.
در فيلم «قهوه خانه ماه اوت» در نقش يك مترجم ژاپني تمايلش را به كمدي نشان داد. در «سايانورا» (1957) او را سربازي آمريكايي مي‌بينيم كه در حين مأموريت در ژاپن عاشق بازيگري ژاپني مي‌شود در حالي كه ازدواج او ممكن است مجازات سختي در پي داشته باشد. اين فيلم برايش پنجمين نامزدي اسكار را به دنبال داشت. بار ديگر در هيبت يك نظامي بخت با او يار بود و و در فيلم «شيرهاي جوان» در كنار «مونت گوي كليف» (Mont Gary Clift) درخشيد. اين جوان عاصي و پرشور دهه پنجاه آمريكا هيچ گاه روش زندگي فوق ستاره‌هاي هاليوودي را در پيش نرفت و در عوض راه را براي ستاره‌هاي بزرگ ديگري مثل «جيمزدين» (James Dean) كه خيلي زود مرد و تنها در سه فيلم بازي كرد و «پل نيومن»(Poul Newman) هموار كرد.
در اين دهه براي چهار سال پياپي نامزده جايزه اسكار شد. سال اول براي فيلم «مردان» سال دوم «براي زنده ياد زاپادا» كه در آن رهبر دهقاناني بود كه عليه حكومت شورش كرده بودند و سومي براي «جوليوس سزار» كه در آن شكلي كاريكاتوري از مارك آنتوني سردار قدرت طلب سزاور نمايش مي‌دهد. او خواهرزاده قيصر و مردي خوش گذران و دلير بود كه با قدرت كلامش، مردم را تحريك به انتقام مي‌كرد و چهارمي به خاطر يكي از بهترين ساخته‌هاي «الياكازان» يعني «در بارانداز» كه براندو در آن درخشيد و اوج بازي او در سال‌هاي جواني بود و بالاخره به خاطر آن جايزه اسكار را گرفت.
دومين ازدواج براندو در سال 1960 با بازيگر مكزيكي بنام «موتيرا كاستاندا» (Motria Castanda) به وقوع پيوست . «سربازان يك چشم» فيلمي بود كه در سال 1961، براندو علاوه بر بازيگري، كارگرداني آن را هم انجام داد كه در واقع وسترني متفاوت در زمان خودش محسوب مي‌شد. در فيلم «شورش در كشتي بونتي» براندو يك افسر كشتي است كه با ناخدا اختلاف پيدا مي‌كند. شكست تجاري اين فيلم كه احتمالاً علت اصلي آن نيز جنجال و درگيري‌هاي پشت صحنه بود و به خاطر هزينه زيادي كه صرف ساخت آن شده بود اين شكست تقريباً باعث ورشكستگي كمپاني سازنده‌اش شد.
در سال 1962 براندو در فيلم ناموفق «آمريكايي زشت» بازي كرد. و ودر عوض فرصت همكاري دوباره با الياكازان را از دست داد. كازان سعي كه تا براندو را براي بازي در فيلم جديدش يعني «سازش» راضي كند اما او نپذيرفت.
حضور براندو در وسترن « ميسوري از هم مي‌پاشد». كه‌در صحنه‌اي پيراهن به تن و كلاه زنانه به سر مي‌كند از توانايي‌هاي عجيب ديگر او خبر مي‌داد و حضور موفقش در «سوپرمن» با توجهي زودگذر همراه بود. به خاطر ويژگي‌هاي خاص فيلم «بسوزان» در سال 1969 ساخته «فرد زينه‌مان» يعني از لحاظ بازيگري و مضمون اجتماعي به آن توجه ويژه‌اي شد.
او درنقش مأمور سري بريتانيايي ظاهر مي‌شود كه شورش بزرگي را در يك كشور آفريقايي به راه مي‌اندازد فيلم اعتراضي به نژاد پرستي و استعماگري است و شخصيت براندو در آن با توجه به موقعيت‌هاي مختلف،‌ مرتب تغيير مي‌كند.
براندو در مراسم اسكار در 27 مارچ 1973 همراه يك دختر سرخپوست ظاهر شد. براندو از پذيرفتن جايزه سر باز زد و دختر سرخپوست از طرف او بيانيه‌اي را خواند كه در آن دليل رد كردن مجسمه را رفتار نادرست با سرخپوستان بومي به خصوص در فيلم‌هاي اين كشور دانست. رد كردن اين جايزه بوسيله براندو باعث ايجاد دوره‌اي شد كه در آن او بيشتر به سياست اهميت مي‌داد تا به بازيگري. خيلي‌ها معتقد بودند كه كار او در مراسم اسكار بچگانه بوده و او مي‌توانست با روش‌هاي ديگري از سرخپوستان حمايت كند.
براندو موفقيت روياي‌اش در «پدرخوانده» را با حضور در هيبت مردي ميانسال در برابر «ماريا اشنايمر» در فيلم «آخرين نانگو در پاريس» كامل مي‌كند كه احتمالاً بهترين بازي‌اش بود و درخشش او عامل اصلي موفقيت فيلم «برناردو برتولچي» (Bernardo Bertolcci) است كه بهترين فيلم اين كارگردان نيز هست. اين فيلم براندو را براي بار هفتم نامزد اسكار كرد. او دهه هفتاد را با ايفاي نقش «كوتز»‌قهرمان فيلم «اينك آخرالزمان» به كارگرداني كوپولا به پايان رساند كه مشكلات مالي آن، فيلم و كارگردانش را به درد سر انداخت. اما در سال 2003 اين فيلم با اضافه شدن پلان‌هاي حذفي به صورت محدود با نام «اينك آخرالزمان»و تدوين دوباره به نمايش در آمد. براندو در دهه هشتاد مدتي از روي پرده‌ها دور بود. در آن دوران اظهارنظرهاي عجيب و غريب بر اندوه هم شنيده مي‌شد مثل اين جمله كه در بازيگري حرفه‌اي پوچ و توخالي است، به هر حال مارلون براندو هرگز از مركز توجه و ستاره بودن راضي نبود. او در اول كتاب خاطراتش كه در سال 1994 به نام «آوازهايي كه از مادرم آموختم» منتشر شد، نوشته است كه هر چه پول آورده خرج روان‌پزشك‌ها كرده است.
پس از يك غيبت طولاني، براندو در سال 1989 در فيلم «فصل خشك سفيد» در نقش يك وكيل روشنفكر سفيدپوست كه تبعه آفريقاي جنوبي است، ظاهر مي‌شود كه از درآمدهاي كلانش دست كشيده است. اين نقش هم نامزدي آكادمي را كسب كرد كه هشتمين و آخرين افتخار مشابه او بود. در همان سال يكي از وقايع تلخ و تراژديك زندگي خصوصي مارلون براندو نيز اتفاق افتاد و آن از اين قرار بود كه پسرش «كريستيان» به اتهام قتل نامزد خواهر ناتني‌اش «داگ دروليت» محاكمه و به جرم قتل عمد به ده سال زندان محكوم شد. به دنبال اين اتفاق در سال 1995، دختر براندو نيز در بيست و پنج سالگي، خود كشي كرد. براندو هيچ گاه زندگي آرام و بي‌دغدغه‌اي نداشت و همين موضوع او را مورد توجه رسانه‌هاي عمومي قرار مي‌داد. اما يكي از بهترين فيلم‌هاي او در آن زمان كمدي «نوآموز» بود كه در سال 1990 ساخته و براندو در آن با «متيوبرادريك» (Matiow Bradrick) هم بازي بود و همچنين بازي‌هاي زيباي او در «دن ژوان دماركو» (1995) و «جزيره دكتر مورو» (1996) بياد ماندني بود. آخرين فيلم اين ستاره بزرگ يعني «امتياز»‌ در سال 2001 ساخته شد كه او در برابر «رابرت دنيرو» (Robert Deniro) و «ادوارد نورتون» (Ednard Norton) درخشيد. سه نفري كه همگي از بهترين بازيگران نسل خود شناخته شده‌اند اما خلاقيت و سركشي او بر قوانين حاكم بر سينما چه روي پرده و چه خارج از آن، او را جاودانه كرد و تا كنون هيچ بازيگري نمي‌تواند ادعا كند كه مثل مارلون براندو در ارتقاي بازيگري مؤثر بوده است.  با مرگ اوپروژه فيلمي كه قرار بود درباره براندو ساخته شود منتقي شد. فيلم «براندو برلندو» درباره جواني است كه به دنبال اين بازيگر راهي آمريكا مي‌شود و با كمك خود براندو، فيلمنامه‌اش بازنويسي شده بود.
برگمن در باره براندو گفته است:«اگر درباره كساني كه در زمان خودشان اسطوره بودند فكر مي‌كنيد – افرادي مثل «جيمزدين» (James Dean) «مولين مونرو» (Marilyn Monroe) و «الوس پربسلي» (Eluis Presely) – براندو هم مطمئناً در اين همين دسته قرار دارد» مارلون براندو افسانه قرن ما بود كه تماشاگران اين عصر را شيفته‌ي خود كرد و نسل‌هاي آينده را هم شيفته خود خواهد كرد. سهم او در پيشرفت هنر بازيگري و صنعت فيلم غيرقابل انكار است و ياد و خاطره او نه تنها به خاطر نقش به سزايش در ارتقاي فيلمسازي بلكه همين‌طور به خاطر فعاليت‌هاي بشر دوستانه‌اش در حمايت از جنبش مدني و بازگرداندن حقوق سرخپوستان بومي آمريكا در ذهن‌ها زنده خواهد ماند.

فيلم‌ها :
مردان (1950)- اتوبوسي به نام هوس (1951)- زنده باد زاپاتا (1952) – جوليوس سزار (1953) – وحشي (1954) – دزيره (1954)- در بار انداز (1954)- جوانان و عروسك‌ها (1955)- قهوه‌خانه ماه اوت (1956) – سايانورا (1957)- شيرهاي جوان 1975) – نسل فراري (1960)- سربازهاي يك چشم (1961) – شورش در كشتي بوتني (1962)-داستان وقت خواب (1964)- آمريكايي زشت (1962) – موريتوري (1965) – آپالوزا (1966) – تعقيب (1966)- كنتسي از هنگ كنگ (1967) – انعكاس در چشم طلايي (1967)- كندي (1968) – بسوزان (1968) – شب بعد از حادثه (1968) – شبروها (1971) – آخرين تانگو در پاريس (1972) – پدرخوانده (1972) – ميسوري از هم مي‌پاشد (1976) سوپر من (1987) – اينك آخرالزمان (1979) – فرمول (1980) - فصل خشك سفيد (1989) – نوآموز (1990) – كريستف كلمب (1992) – دون ژوان دماركو (19959 – جزيره دكتر مورو (1997) – پول بادآورده (1998) – امتياز (2001) – اينك آخرالزمان، تدوين دوباره (2003)
اسكار
سال عنوان فيلم نامزد/برنده
1989 بهترين بازيگر نقش دوم مرد فصل خشك سفيد(1989) نامزد
1972 بهترين بازيگر مرد پدرخوانده (1972) برنده
1957 بهترين بازيگر مرد سايانورا (1957) نامزد
1954 بهترين بازيگر مرد دربار انداز (1954) برنده
1953 بهترين بازيگر مرد جوليوس سزار (1953) نامزد
1952 بهترين بازيگر مرد زنده باد زاپاتا (1952) نامزد
1951 بهترين بازيگر مرد اتوبوسي به نام هوس نامزد
آكادامي انگلستان
سال عنوان فيلم نامزد/ برنده
1954 بهترين بازيگر خارجي در بارانداز (1954) برنده
1953 بهترين بازيگر خارجي جوليوس سزار (1953) برنده
1952 بهترين بازيگر خارجي زنده باد زاپاتا (1952) نامزد
جشنواره بين‌المللي فيلم كن
سال عنوان فيلم نامزد/ برنده
1952 بهترين بازيگر مرد سربازان يك چشم(1952) برنده
انجمن كارگردانان آمريكا
سال عنوان فيلم نامزد/ برنده
1961 بهترين كارگردان سربازان يك چشم (1961) نامزد
سال عنوان فيلم نامزد / برنده
1989 بهترين بازيگر مرد نقش دوم فصل خشك سفيد (1989) نامزد
1972 بهترين بازيگر مرد – درام پدرخوانده (1972) برنده
1963 بهترين بازيگر مرد – درام آمريكايي زشت (1963) نامزد
1957 بهترين بازيگر مرد ـ درام سايانورا (1957) نامزد
1956 بهترين بازگر مرد – موزيكال و كمدي قهوه‌خانه ماه اوت (19569 نامزد
1954 بهترين بازيگر مرد ـ درام در بار انداز (1954) برنده
1972 بهترين بازيگر مرد پدرخوانده (1972) نامزد
1957 بهترين بازيگر مرد سايانورا (1957) برنده
1954 بهترين بازيگر مرد در بارانداز (1954) نامزد
1952 بهترين بازيگر مرد زنده باد زاپاتا (1952) نامزد
1951 بهترين بازيگر مرد اتوبوسي به نام هوس (1951) نامزد

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۳/۰۵ - ۲۲:۳۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)